ادامه مریضی
پسرم هنوز کامل خوب نشدی دیشب دوباره رفتیم دکتر و دکتر گفت نگران نباشین چیز مهمی نیست و دارو داد عزیزم اینروزها زیاد وقت ندارم بیام و خاطراتت رو بنویسم و نگرانتم .اما تو عزیز مادر همچنان شیطون هستی چند روز پیش با موبایل مامان زنگ زدی به عمه مامان اون هم تو جلسه بود و فکر کرد مامان زنگ زده و دیگه اینکه یاد گرفتی در کمدت و کابینتها رو باز کنی و حسابی خودت از این بابت خوشحالی و مامان گرفتارالان هم داری با روروک تو خونه ویراز میری.
نویسنده :
منا
18:21